پارت چهل و نهم :

ـ آخ.... آخ....
سرم شستشو و گاز استریل را حتی هنوز نزدیک زخمش نکرده بودم و طاها صدایش در آمده بود.
ـ طاها بزار من بگم بسم الله بعد تو شروع کن به آه و ناله کردن.
کمی از سرم شست و شو را روی ابروی شکسته اش می ریزم که قیامت به پا می کند.
ـ آی..... آی مردم، می سوزه، می سوزه.....
ـ تو با این کولی بازی هایی که در میاری، نمی دونم روی تشک چطور صدات در نیومد و کشتی رو ادامه دادی.
طاها در حال

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • بنین

    10

    داداش امین رو با خودت ببر مدرسه🤣

    ۳ هفته پیش
  • سعیده براز | نویسنده رمان

    بایدهمین کاروکنه😅

    ۳ هفته پیش
  • جانان

    00

    رمان جالبه

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.